رژیم سرکوبگر ایران!
آتلانتیک: جمهوری اسلامی ایران بسیار بیشتر از آن چیزی که کسی تصورش را داشت دوام آورده است. امروزه انقلابهای بزرگ نادرند چرا که انقلابها مستلزم این باورند که جهان و شکل دیگری از زندگی به غیر از آنچه که در آن به سر می بریم ممکن است وجود داشته باشد. در سال 1979، زمانی که روحانیون در تهران قدرت را به دست گرفتند، شکل گیری دنیای دیگری امکان پذیر بود. این دنیایی است که ایرانیها هنوز در آن زندگی میکنند. به نظر میرسد تعداد زیادی - که تعدادشان رو به فزونی ست - دیگر آن را دوست ندارند. پس از کشته شدن نام مهسا امینی 22 ساله در 25 شهریور آنهم پس از دستگیری به دلیل حجاب نامناسب و جان باختن در بازداشتگاه پلیس اعتراضات ضد دولتی در سراسر کشور گسترش یافت، روندی که به ظاهر هر چند سال یک بارتکرار می شود.
چهل و سه سال از تأسیس، جمهوری اسلامی به عنوان یک رژیم سرکوبگر و ناتوان و ناسازگار می گذرد. آنچه که نظام ایران را متفاوت ، استثنایی و حتی یکنواخت می کند، قوس تراژدی آن و نقش غیرعادی آن است که یک دکترین کلامی کاملا بدیع را اجرا می کند. انقلاب اسلامی در ابتدا مردمی بود وگرنه موفق نمی شد. حکومت سکولاریزاسیون شاه در دهه های 1960 و 1970 بی اعتبار شده بود و میلیون ها ایرانی برای الهام گرفتن به نمادها، مفاهیم و رهبران اسلامی روی آوردند. اگر مشکل پروژه غرب سازی شاه بود، شاید اسلام می توانست راه حل باشد. و با این حال، این راه حل شکل عجیبی به خود گرفت، راه حلی که نارضایتی امروز را پیشاپیش شکل داد: حاکمان جدید ایران، نظامی بسیار مداخله گر تر از آن چیزی که روحانیون قرون گذشته تصور می کردند برپا کردند.
اگر بتوان هدف اصلی انقلاب وحالله خمینی را خلاصه کرد، به سادگی حفظ اسلام بود. خمینی در تأثیرگذارترین رساله خود، حکومت اسلامی، که در سال 1970 منتشر شد، نوشت: «حفظ اسلام حتی مهمتر از نماز است» - ادعایی عجیب و غریب، که به طرز دیوانهکنندهای مبهم است. با این حال، در عمل، این به معنای چیزی کاملا خاص بود. برای خمینی، اسلام فقط از طریق برپایی حکومت اسلامی قابل «حفظ» است. و این به نوبه خود تنها در صورتی امکان پذیر بود که فقها - یعنی روحانیون متخصص در فقه اسلامی - به عنوان پاسداران اسلام، حکومت را رهبری کنند.
نظرات
ارسال یک نظر