از انقلاب تا اصلاحات: 40 سال پس از بازگشت پیروزمندانه خمینی به ایران
ال اس ای: رویدادهای مهم تاریخی اغلب غیرمنتظره هستند. سقوط اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی نمونه ای بارزبود، اما اتفاق مشابهی در مورد انقلاب ایران رخ داد. تصویر بازگشت خمینی پس از 15 سال تبعید به ایران و مورد تشویق و استقبال مردم قرار گرفتن، بیتردید از نمادینترین تصاویر قرن بیستم است. اما به نظر می رسد به مناسبت چهلمین سالگرد تأسیس جمهوری اسلامی که امسال بزرگداشت آن برگزار می شود، بررسی مجدد این موضوع که چرا خمینی توانست بلافاصله پس از بازگشت، زمام قدرت را در دست بگیرد، ضروری به نظر می رسد.
دست کم دو تصور غلط در برابر ماست ، وقتی به انقلاب ایران می پردازیم. نخست این که جریان انقلاب به سال 1357 محدود می شود و دوم اینکه انقلاب این جنبش منحصراً اسلامی بود. اما واقعیت بسیار پیچیده تر از این است. وقایع منجر به سقوط شاه در ژانویه 1978 آغاز شد، زمانی که یک روزنامه نیمه رسمی ایران به بدنامی خمینی پرداخت و حتی اعتبار مذهبی او را زیر سوال برد و حامیان آیت الله را خشمگین کرد.
اینکه جرقه اولیه انقلاب حمله به خمینی بود جای تعجب ندارد. در آن زمان خمینی کاریزماتیک ترین نماینده اپوزیسیون رژیم پهلوی، از جمله برای میلیون ها ایرانی سکولارشخص خمینی بود که بعدها احساس کردند او به آرمان شان خیانت کرده است. انقلاب متعاقب آن، به قول آرنگ کشاورزیان، مورخ ایرانی الاصل، «از نظر ایدئولوژیک فراگیر» بود. هنگامی که شاه در 16 ژانویه 1979 از ایران گریخت، اشکال مختلف حکومت می توانست جایگزین سلطنت پهلوی شود.
البته باید توجه داشت که جناح مذهبی/سیاسی به رهبری خمینی رقابت برای کسب قدرت را بسیار جلوتر از سایر گروه های سیاسی آغاز کرد. این جناح که توسط مورخ مشهور اروند آبراهامیان به عنوان گروه «پوپولیست روحانی» از آن یاد می شود، نسبت به سایر نیروهای مخالف شاه از مزایای متعددی برخوردار بود. یکی از عواملی که به نفع پوپولیست های روحانی بود، حمایت طبقه عمدتاً محافظه کار بازاری (بازرگان) بود که می توانست بودجه تعیین کننده ای را در اختیارشان بگذارد. اما احتمالاً مهمتر از چنین امری، این واقعیت بود که پوپولیستهای روحانی مزیت نسبی مهمی در مهارت سازمانی خود در مقایسه با دیگر مدعیان قدرت داشتند.
گروه پوپولیست روحانی رهبر مشخصی مانند خمینی داشت و مانند گروههای چپ در داخل دچار تفرقه نبود. در عین حال، قدرت تشکیلاتی این جناح ایرانی نیز از جنبه هایی بهره می برد که مستقیماً تحت کنترل آن نبود. در دوران دیکتاتوری رضا پهلوی، مجاهدین خلق یا گروه مارکسیست-اسلام، حزب کمونیست توده و جبهه ملی (حزب سیاسی ناسیونالیست چپ نخست وزیر مخلوع سابق محمد مصدق) سخت ترین سرکوب ها را توسط پلیس مخفی ساواک متحمل شدند. البته این امر به دلیل نقشی که ایالات متحده در ایجاد دستگاه امنیتی شاه داشت، نبود.
در آن مقطع تاریخی، نگرانی اصلی آمریکا مبارزه با کمونیسم جهانی بود. همانطور که در افغانستان دیده می شود، واشنگتن هیچ ابایی در استفاده از نیروهای اسلام رادیکال در نبرد با مسکو نداشت. شاه ایران، متحد کلیدی ایالات متحده در خاورمیانه، با خطرات ناشی از فعالیت سیاسی چپ در این دغدغه مشترک بود. در همان زمان، شاه با آگاهی از نقش مهمی که روحانیون شیعه در جامعه ایران داشتند، می دانست که سرکوبی که می توان بر طبقه روحانی تحمیل کرد، محدودیت هایی دارد. مساجد اغلب مأمنی برای اپوزیسیون اسلامگراها بودند که میتوانستند نوارهای سخنرانیهای خمینی تبعیدشده را به طور گسترده پخش کنند.
با وجود این، شخصیتهای بزرگ روحانی مانند رئیس جمهور بعدی هاشمی رفسنجانی سالها را در زندان سپری کردد. و تفاوت رفتاری با این گروه از مخالفان در مقایسه گروه مخالفان وجود داشت. سایر بسیاری از مخالفان چپگرای رژیم به حبسهای طولانیتر یا بهسرعت به اعدام محکوم شدند. همانطور که ونسا مارتین مورخ بریتانیایی نوشته است، «سرکوب چپ فرصتی برای اسلام گرایی شیعی ایجاد کرد».
فریب رمز موفقیت شان بود
پاسخحذفااین ملت یک حکومت به آخوندها بدهکار بود و بدهکاریش را هم به بدترین شکل ممکن پرداخت کرد. تاریخ این را نشان داد
پاسخحذفایرانمان را به خاک سیاه نشوندیم .ما عاشق چیزی بودیم ه خودمان نمیدانستیم چه شکلی است
پاسخحذف