تجربه تاریخی استفاده از سلاح شیمیایی بر علیه دانش‌آموزان در چچن!!

 


گارین: پرواز سم کشنده در هوا. هنگامی که دانش‌آموزان مدرسه و معلمان در چچن جنگ‌زده به یک بیماری شوم در ماه دسامبرمبتلا شدند، پزشکان باور داشتند که این یک مورد مسمومیت است. اما دولت تشخیص و برداشت خودش را از چنین چیزی داشت. حمله عصبی گروهی. آیا چنین تشخیصی یک ماست مالی رسمی بود؟ آنا پولیتکوفسکایا گزارش می دهد.

جنگ در شمال قفقاز جمهوری چچن در فدراسیون روسیه از نوامبر 1994، در جریان است. در طول سال‌ها، مقامات مسکو نام‌های گوناگونی به این جنگ داده‌اند. گاهی هم نیز به آن عنوان «نظم بخشیدن به منطقه» داده اند، اما از آغاز دوران بین المللی «ضد تروریستی» به یک «عملیات ضد تروریستی» تبدیل شده است. با وجود این واقعیت که تخمین زده می شود حدود هفتاد تا دویست هزار نفراز پرسنل نظامی روسیه در عملیات ها شرکت داشته اند و شکل و شمایل عملیات ها به نوعی ست که گویی در خاک دشمن انجام می شود، اما روس ها هرگز به آن جنگ نگفتند. غیرنظامیان بیشترین خسارت ها را متحمل شدند. در 12 سال گذشته، کسانی که در چچن زندگی و کار می کنند، آگاه بوده اند که نیروهای فدرال در حال آزمایش انواع جدیدی از سلاح ها هستند. داستانی که در منطقه شلکوفسک رخ داد و به طور اتفاقی کشف شد، یکی از آشکارترین این موارد بود. 

در دسامبر سال گذشته گزارش هایی مبنی بر مسمومیت های دسته جمعی در مدارس منطقه شلکوفسک منتشر شد. درست قبل از آغاز سال جدید، یک کمیسیون دولتی نتایج بررسی های خود را به طور رسمی منتشر کرد: جای نگرانی وجود نداشت - مسمومیتی در کار نبود . تنها دلیل امر روان پریشی توده ای به دلیل استرس بود. اما آیا کسی در چچن این توضیحات را باور کرد؟

روی تخت کنار دیوار اتاق یکی از بیمارستان منطقه ای شلکوفسک، زن جوانی به نام سینا تشنج می کند. صورت او سفید، سپس زرد، سپس قرمز روشن است. برادرش دندان های بهم قفل شده اش را با قاشق باز می کند تا زبانش را بیرون بیاورد در حالی که مادرش برای کنترل اسپاسم ها بالای سرش دراز کشیده است. بدن دختر اکنون در یک حالت قوس عجیب خم شده است و پاشنه هایش پشت سرش را لمس می کند.

6 ژانویه است، هفته سوم می گذرد و هیچ بهبودی در وضعیت او دیده نمی شود. (سینا) ماگامشاپیوا شاگرد مدرسه ای نیست او که یک دانشجو معلم 20 ساله بود، برای گذراندن دوره آزمایشی به آنجا رفته بود. پرستار سالخورده ای با سرنگ از راه می رسد. تناسب حمله عصبی او 15 دقیقه طول کشید. پرستار دست تنهاست و  به تنهایی از 40 بیمار مراقبت می کند وهمین چند دقیقه پیش با مارینا ترشچنکو در اتاق بغلی مشغول بود. مارینا هم از تشنج های مشابه رنج می برد.
 چی تو سرنگ هست؟ او آه می‌کشد: «آنالژین [مسکن] و دیمدرول [آرام‌بخش]. اما این دارو واقعا نمی تواند کمک کند؟ او می گوید: ما چیز دیگری نداریم. "با چه چیزی می توانیم آنها را درمان کنیم؟ آنالژین حداقل درد اسپاسم ها را از بین می برد و دیمدرول بیمار را آرام می کند و کمک می کند بیمار بعد از حملات بخوابد ..."
رابادان احمدانوویچ رابادانوف، معاون رئیس درمان، وارد می شود. با ناراحتی به آست نگاه می کند. یک آرام بخش وریدی می زند و به زودی اشک های بیمار روی گونه هایش جاری می شود. دقیقه 47 تشنج است. اگرچه دختر هیچ کس را نمی بیند و نمی شنود، اما به طور قابل توجهی دوباره شروع به نفس کشیدن می کند. مادرش می گوید: اشک به این معنی است که تشنج دارد می گذرد......

منبع و ادامه : گارین

نظرات

پست‌های پرطرفدار